هستی من.نفس

سلام عسل مامان   خوبی مامانی؟   جیگر مامان روزها میگذرند و بی قراری من برای دیدن روی ماهت بیشتر و بیشتر میشه. راستی میدونم کم کم داره جات تنگ میشه الهی بمیرم برات که مجبوری اون جای تنگ رو تحمل کنی ولی طاقت بیار و تا آخرین لحظه سعی کن از زندگیت توی اون دنیا لذت ببری ایشا... زودتر بیای پیشمون و راحت دستو پاتو دراز کنی و مجبور نباشی اینطوری مچاله بخوابی عسلکم. برای همین امروز غروب من و بابایی هم رفتیم بیرون و بابایی یه لباس خوشگل بارداری صورتی رنگ برا مامانی خرید دستش درد نکنه راستش مادربزرگ مامان بابایی هم چندتا لباس بارداری خوشگل برا مامانی خریده بود آخه می گن پوشیدن لباس های شاد تو روحیه مادر و بچه تاثیر می ذا...

تاثیر موسیقی بر جنین جنین و موسیقی شنیدن اولین حسی ‌است که یک جنین از طریق آن با محیط اطرافش ارتباط برقرارمی‌کند. هفته اول لقاح جوانه گوشهای یک جنین با میکروسکوپ دیده می‌شوند و از هفته ۲۰ حاملگی جنین صدا‌ها و تونهای اطراف را می‌شنود و موزیک را هم حس می کند. امروزه از طریق موزیک تراپی سعی می شود که روی جنین و مادر تاثیرات مثبت گذارده شود. مادری که در دوران حاملگی یک قطعه پیانو را به طور مرتب گوش داده باشد کودک او بعدها شدیداً به این قطعه واکنش نشان میدهد و همین طور نوزادان نارسی که باید برای مدت کوتاهی از مادر جدا نگهداشته شوند از طریق موزیک سعی می شود که ارتباط لازم بین مادر و نوزاد برقرار شود و بدین ...

جنین از ۶ ماهگی صدایتان را می شنود   باید این را قبول داشته باشیم که پدران هم پرورش دهندگانی حساس و عاطفی هستند؛ حتی قبل از تولد فرزند. وظیفه پدری و پدربودن از قبل از تولد شروع می شود. همان طور که مادر مواظب کودکی است که در شکم خود دارد پدر نیز با مواظبت از همسر، در واقع به طور غیرمستقیم، مواظب کودک اش است. بررسی ها و تحقیقات روی حالت عاطفی مادر و تاثیرش بر جنین نشان داده اگر مادر آرام باشد، کودک نیز آرامش خواهد داشت. به نظر می رسد نگرانی مداوم مادر در دوران بارداری، موجب ترشح هورمون هایی می شود که عامل فشار روحی هستند و بر اثر نفوذ این هورمون ها به درون جفت، حالت مادر به کودک منتقل می شود. این احساس دلبستگی دوگانه، بیشترین حالت رض...

سلام فرشته نازم   فرشته کوچولوی قشنگم امروز وارد ماه ششم بارداری شدم. دختر قشنگم تکونات شروع شده ها دیگه البته بگم که دختر نازم از هفته شانزدهم تکون میخوردی هااااااااا یادمه ماشاال... واسه خودت ورزشکاری هستیاااااااا بله خانومی تکون میخوری و دل مامانی و حتی بابایی رو میبری آخه هر موقع تکون میخوری به بابایی میگم نگاه کنه اونم کلی ذوق میکنه خلاصه کلی دل مارو آب میکنی و ما لحظه شماری میکنیم که این فرشته ناز و خوشگل زودی بیاد تو بغلمون همین الانم نازگل قشنگم تکون خوردی به به منم با هر تکونت قربونت میرم نفسم. ...

سلام عشق مامانی   برا خوشکل خودم بگم که اون یک هفته فقط با خدا راز و نیاز میکردم و برا اینکه حوصله مامانی سر نره فقط رمان میخوندم تا فکر و خیال نکنم مادربزرگ و بابایی هم خیلی زحمت کشیدند غذا درست میکردند خونه رو تمیز میکردند بچه ها می اومدند تا دور هم باشیم روحیه مون عوض شه حتی هر روز مامانم اینا هم زنگ می زدند و حالمو می پرسیدند آخه نگران بودند که نکنه اتفاقی بیفته مامانی تنها بشه حتی دو شب مهمون هم داشتیم مهسا اینا از شیراز اومده بودند خونه ما مهمون بود اما حرف گوش نمیداد که همه جای خونه رو تمیز کرد واقعا باید جبران کنیم مامانی هااااااا از دخترش بگم وای که چقدر دخترش شیرین زبون بود خدا حفظش کنه بلاخره خیلی خوش گذشت برا روحی...